غارت کردن چیزی به خصوص چیزهای خوردنی از قبیل میوۀ درخت و خوراک های روی سفره، لاشیدن، برای مثال ای پسر گر دل و دین را سفها لاش کنند / تو چو ایشان مکن و دین و دل خویش ملاش (ناصرخسرو - ۲۷۶)
غارت کردن چیزی به خصوص چیزهای خوردنی از قبیل میوۀ درخت و خوراک های روی سفره، لاشیدن، برای مِثال ای پسر گر دل و دین را سفها لاش کنند / تو چو ایشان مکن و دین و دل خویش ملاش (ناصرخسرو - ۲۷۶)
غارت کردن. یغما کردن: ای پسرگر دل و دین را سفها لاش کنند تو چو ایشان مکن و دین و دل خویش ملاش. ناصرخسرو. ، تباه کردن. نابود کردن: دیر نپاید که کند گشت چرخ اینهمه را یکسره ناچیز و لاش. ناصرخسرو
غارت کردن. یغما کردن: ای پسرگر دل و دین را سفها لاش کنند تو چو ایشان مکن و دین و دل خویش ملاش. ناصرخسرو. ، تباه کردن. نابود کردن: دیر نپاید که کند گشت چرخ اینهمه را یکسره ناچیز و لاش. ناصرخسرو